عشق و یادهای بارانی

از دل بارانی دریا ساحل تو و کشتی تو و توفن تو و

رویا هم قهر من کردی و هم نفوزودی شیده شده از

پنجه تو چنگ نکیسا در خاطر آزورده من صبح سپیدی سرگشته بلی دارم

و در وادی حیران دادی به دلن ای مه زیبا تو نبیدی در

سینه من مهره این گلز قمر در تکش از روز ازل بود

از زمزم در تنگم و از هم همه بیذار نه تو به فرانوشی و نه

طاقت دیدار در صیه ی ممنون در حادثه یه عشق

تو دایم در لحظه یه دیدار تو هم عشقم و هم رشت قاضی یه میان